از پنجره دلم که قابی شکسته دارد صدایت میزنم
نسیم نام تو بر لبهایم میوزد
خیال سبزت همیشه با من است
تو این جایی، در قاب پنجرههایی که رو به باغ خدا باز است
دستهایت طراوت و سبزی را تکرار میکند
از نگاهت ستاره و مهتاب میچکد
خورشید ذرهای از مهربانی توست
اگر ابر میبارد
اگر گل میروید
پرنده اگر میخواند
چشمه اگر میجوشد
رود اگر میخروشد
برای توست
زیرا تو آن رویای صادقانهای که ظهورت مرهم تمام زخمهاست
تو آن قدر زلال و پاکی که از غبار پنجرهها دلت میگیرد
شاید پیش از آمدنت باران ببارد و آسمان، تمام کوچهها و خانهها را بشوید
ای سبز
ای بهار
ای نور
ای امید
دستهای مهربانت را که از نوازش لبریز است
و نگاه روشنت را که آئینه صداقت است
دوست میدارم
بگو چشمهای ما کجا مهربانی نگاه تو را مینوشد
و دلهای ما کی با ظهور تو آرام میگیرد
اللهم عجل لولیک الفرج
مهدیا!
جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایق های شادی بشر، در شبستان شیدایی تو می کاود و شایسته ترین بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو می دانند.
یارا!
دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ... ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو، ای تجلی آبی ترین آسمان امید، ای منتهای برترین خیال هستی، ای آرمان همه چشم انتظاران، دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.
ای قلب عالم امکان، بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده. بیا که نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
مولا جان بیا! ...